وعشق... یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
حکایت جالبی است که فراموش شدگان ،فراموش کنندگان را هر گز فراموش نمی کنند
نظرات شما عزیزان:
داشتم یک دل و آن هم به تو کردم تقدیمبیش از این از من مسکین چه تمنا داری غریبونه شکستم من اینجا تک و تنهادل خسته ترینم در این گوشه دنیاای بی خبر از عشق نداری خبر از منروزی تو می آیی نمانده اثر از من توی آسمون دنیا هر کسی ستاره دارهچرا وقت نوبت ماست آسمون جایی نداره؟؟ بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد